فوايد امام غايب (قسمت اول)
افزون بر هزار سال است که دست جامعة بشري از دامن پرتوهاي ظاهري آخرين پيشواي آسماني کوتاه است.
آنسان که پيش از اين نيز ياد شد، همزمان با اعلام غيبت آخرين پيشواي معصوم(عليه السلام)، برخي اين پرسش را مطرح کردند که امامي که غايب است چه فايدهاي دارد؟ از اين رو روايات فراواني به روشني تمام، به اين پرسش پاسخ دادهاند.
اين پرسش به طور عمده از طرف کساني مطرح ميشد که آگاهي چنداني از جايگاه امامت نداشتند. البته با بررسي شؤون امام معصوم(عليه السلام) و اين که چه مقدار از آن با غيبت و پنهانزيستي معطل ميماند، ميتوان پاسخ اين پرسش را تکميل كرد.
ترديدي نيست که آخرين حجت الهي در پردة غيبت است. حال به هر دليلي که امام غايب شده باشد، بخشي از فلسفة وجودي او در هالة پنهانزيستي قرار ميگيرد و مردم از او محروم ميشوند و آن، بخش مباشرت او در هدايت ظاهري و تشکيل حکومت و اجراي عدالت است؛ ولي هدايت معنوي و با واسطة او به وسيلة نمايندگان او براي بيان احکام و اجراي حکومت و عدالت به حال خود باقي است؛ همانگونه که در زمان ظهورش گاهي هدايت يا ولايت و فرماندهي بخشي را به نخبگان خود وا ميگذارد و مردم از آنان بهرهمند ميشوند، در زمان غيبت نيز اين نمايندگي ادامه دارد و کار نمايندگان، کار امام معصوم است، چه اين که آنها از جانب او نصب شدهاند.
تفاوت بين زمان ظهور و غيبت، فقط از جهت محرومبودن مردم از درک حضور و مباشرت هدايت ظاهري و تصدّي امور است که اين به جهتي از جهات ـ چه بدانيم و چه ندانيم ـ واقع شده است و مسألة غيبت از مسايل روشن و يقيني معارف اسلامي است که رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) از آن خبر داده است.
افزون بر هدايت معنوي امام، اصل وجود او هم حکمت و لطف است که در نظام حکيمانة الهي وجود او ضرورت دارد. از سخنان معصومان(عليهم السلام) به دست ميآيد كه نه فقط پديد آمدن مجموعة هستي، بلکه دوام نظام آفرينش، به واسطة وجود انوار مقدّس پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهل بيت(عليهم السلام) بوده است؛ به گونهاي که استمرار وجود موجودات بدون وجود يکي از آنها غير ممکن است.