یا اباالفضل العباس
کم کم سیاهی علمت دیده می شود
آثار خیمه های غمت دیده می شود
افتاده سینه ام به تپش های انتظار
از روی تل دل ؛ حرمت دیده می شود.
سمیه حسین زاده
مردی که صبح امیر بود و شب کسی را نداشت
به آن که طناب دور گردنش می انداخت ؛ به آن که به اسیری اورا سوار اسب می کرد؛ به مردی که تازیانه بالا برده بود تا تنش را سیاه کند؛ به مردمی که ایستاده بودند به تماشا ؛ به هرکسی که آنجا بود التماس می کرد: « به حسین بگویید مسلم گفت نیا؛ مسلم گفت نیا»
به زنی که دلش به رحم آمده بود و آبش داده بود.
به رهگذارنی که نمی شناخت؛ حتی به بچه ها می گفت.
شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند. به مردمی که پایین دارالاماره منتظر ایستاده بودند سرش بیفتد پایین التماس می کرد:
« یکی را روانه کنید به حسین بگویید که نیا.»
فریبا بارانی
حسینی شدن
آیت الله بهجت (ره) به جوانان تاکید داشت که: حسینی بشوید نه هیتی ِ زیرا اگر گرم هیت بشوید حسینتان را آنگونه که خود دوست دارید و باب میلتان است میسازید و هرکس با میل شما مخالف باشد می گویید با حسین مخالف است ُولی اگر حسینی باشید هیت و رفتار تان را بر مبنای حسین (علیه السلام) می سازید. هیتی شدن کاری ندارد کافیست ریش بگذارید و از این هیت به آن هیت بروید. حسینی شدن است که مشکل است.
عالیه مهدوی
ماجرای روسری قرمز با گلهای درشت
در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیهای به من داد - اولین هدیهاش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم - خیلی خوشحال شدم و همانجا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گلهای درشت.
سالها ار آرام گرفتن چمران میگذرد. روزهای تکاپو و از پشت صخرهای پشت صخره دیگر پریدن و پناه گرفتن، و روزهای جنگهای سرنوشتساز پایان یافتهاند و اکنون در این روزگار به ظاهر آرام، «غاده چمران» با لحنی شکسته، داستانی روایت میکند؛ «داستان یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بینهایت.»
سالها از روزی که سرانجام چمران در این زمین آرام گرفت، میگذرد و این بار غاده داستانی از تاریخ این سرزمین روایت میکند؛ «مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص.»
31 شهریور مصادف است با سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران، مردی که زندگی پر فراز و نشیبی داشته و زندگیاش سراسر شیدایی و دلداگی است.
گروه کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس با توجه به سالروز شهادتِ مصطفی چمران، کتاب «نیمه پنهان ماه؛ چمران به روایت همسر شهید» به قلم حبیبه جعفریان را برای علاقمندان به آشنایی بیشتر با این شهید بزرگوار که انتشارات روایت فتح به تازگی آن را تجدید چاپ کرده معرفی میکند.
*نگفت این حجابش درست نیست
غاده جابر در ابتدای این کتاب به آشنایی با چمران میپردازد و به یکی از برخوردهای چمران در قبال بیحجابی خود اشاره میکند: «یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیهای به من داد - اولین هدیهاش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم - خیلی خوشحال شدم و همانجا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گلهای درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من میدانستم بچهها به مصطفی حمله میکنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد میآوری موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی میکرد - خودم متوجه میشدم - مرا به بچهها نزدیک کند. میگفت: «ایشان خیلی خوبند. این طور که شما فکر میکنید نیست. به خاطر شما میآیند موسسه و میخواهند از شما یاد بگیرند. انشاءالله خودمان یادش میدهیم.» نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آنچنانیاند. اینها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد. نُه ماه … نُه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد.
*چه کار کردید که غاده شما را ندید
دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است… مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟»
غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی.» دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.
آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت: «شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟»
*برای مردم عجیب بود
مهریهام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریهای داشت، یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریهاش نداشت. برای فامیلم، برای مردم عجیب بود اینها.
صفحات: 1· 2
فراخوان مقاله
مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(علیه السلام) در نظر دارد فراخوان مقاله ای با عنوان
« ضرورت ها و بایسته های مدارس علمیه خواهران»
برگزار نماید .
محورهای فراخوان :
1. بایسته های آموزشی و تربیتی در حوزه ها
- اصلاح و ساماندهی متون درسی در راستای فرهنگ علوم دینی
- ترویج روحیه علم آموزی به جای مدرک گرایی
- اصلاح شیوه های تدریس و نقد از روش الگوگیری از دانشگاه ها در امور آموزشی حوزه های علمیه
2. بایسته های علمی و پژوهشی
- لزوم حرکت به سوی تفکر پژوهش محوری و نقد محوری به جای تقلید خوانی
- لزوم آشنا سازی طلاب با مهارت های پژوهشی و ارائه برنامه ریزی منظم و دقیق در پیشبرد مهارت های پژوهشی
- ضرورت گرایش به پژوهش های جمعی
3. بایسته های فرهنگی و تبلیغی
- نقش حوزه های علمیه در ترویج فرهنگ سازی برای اقتصاد مقاومتی و مدیریت جهادی
- ضرورت مشاوره در حوزه های علمیه
- ضرورت تبلیغ در سبک زندگی اسلامی با محوریت قرآن و سنت اهل بیت (علیهم اسلام)
- جایگاه و نقش مبلغین در مقابله با تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی
- ضرورت برگزاری کرسی های آزاد اندیشی در مباحث ارتقاء فرهنگ اسلامی و رسالت حوزه های خواهرن
4. بایسته های اخلاقی در حوزه ها
- رعایت آراستگی و زیبایی در گفتار و رفتار (آداب و شئونات کلامی و رفتاری )
- رعایت آراستگی و زیبایی در پوشش و ظاهر ( آداب و شئونات پوشش )
- لزوم طر ح سبک زندگی اسلامی و زی طلبگی در حوزه ها
5. بایسته های سیاسی و اجتماعی
- لزوم ارتقاء بینش سیاسی و اجتماعی در حوز ه ها
- آسیب شناسی افراط و تفریط های سیاسی و اجتماعی در مباحث روز
- نقش حوز ه های خواهران در فرهنگ سازی برای ازدیاد نسل جهت امتثال امر رهبری
مهلت ارسال مقالات: 20/9/93
شرایط ارسال : مقاله حداقل 15 و حداکثر در 20 صفحه همراه با چکیده و نتایج تحقیق به همراه فایل متن تایپ شده در برنامه word
جلوه ی ولایت در آیات قرآن
عنوان ولایت بر اساس روایات بسیار ، در آیات الهی برای علی (علی السلام) رقم خورده است . از جمله آیه : « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُون، سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند؛ همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند.» (مائده/55) است که هیچ تردیدی در شأن نزول و انطباق قطعی آن بر علی (علیه السلام) نیست؛ چون او بود که در رکوع نمازش ، مستمندی « انگشتر» داد.
بسیاری از مفسران این واقعه را گزارش کرده و با صراحت ، مصداق آن را علی (علیه السلام) دانسته اند . گو این که برخی ز مفسّران ، چون تلألو حق را برنتابیدند، به توجیه ها و شبهه ای شگفتی پناه جسته ند ، تا مگر حق را وارونه سازند، از جمله گفته اند : واژه « کسانی» جمع است و نمی توان آن را بر علی که یک نفر است ، انطباق داد. اما آنان فراموش کرده اند که در ادبیات عرب، این گونه استعمال ها بسیار شایع است (که برای تحلیل، یا انگیزه های دیگ ، واژه جمع را به جای مفرد به کار می برند.) مانند آیه : « فَترََى الَّذِينَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَرِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نخَْشىَ أَن تُصِيبَنَا دَائرَة؛ولى كسانى را كه در دلهايشان بيمارى است مىبينى كه در (دوستى با آنان)، بر يكديگر پيشى مىگيرند، و مىگويند: مىترسيم حادثهاى براى ما اتفاق بيفتد.» (مائده/52) که مراد،عبدالله بن اُبی است و مفسران ، همین شأن نزول را آورده اند . بدین ترتیب، روشن می شود که این نکته گیریِ برخی از مفسران ، نه از سر تحقیق ، بلکه به انگیزه ی تردید افکنی در فضیلتی بزرگ است .
آیه به روشنی « ولایت » را در الهح و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) منحصر کرده است . پر واضح است که اگر ولایت را به معنای نصرت و یا محبت بگیریم ، این انحصار ، به هیچ روی ، وجهی نخواهد داشت.
منبع : دانش نامه امیر المومنین،جلد یکم ،ص 510-508
ارزش رفاقت صحيح
در باب ارزش رفاقت صحيح و دوستى درست و واقعى امام صادق عليه السلام از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله روايت مىكند كه آن حضرت به اصحابش فرمود:
«أىُّ عُرَى الْايمَانِ أَوْثَقُ؟ فَقَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أعْلَمُ وَقَالَ بَعْضُهُمْ: الصَّلاةُ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: الزّكَاةُ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: الصِّيَامُ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ الحَجُّ وَالعُمْرَةُ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: الجِهَادُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَلَيْسَ بِهِ وَلكِن أوثَقُ عُرَى الايمَانِ الحُبُّ فِى اللَّهِ وَالبُغْضُ فِى اللَّه وَتَوالِى أوْلِيَاءِ اللَّهِ وَالتَّبَرّى مِنْ أعْدَاءِ اللَّهِ» .
كدام دستگيره ايمان محكمتر است؟ گفتند: خدا و پيامبرش داناتر است و برخى گفتند: نماز و گروهى گفتند: زكات و عدهاى گفتند: روزه و بعضى گفتند: حج و عمره و برخى گفتند: جهاد، پس پيامبر فرمود: براى هر يك ا ز آنچه گفتيد برترى و فضلى است ولى آن نيست لكن استوارترين دستگيره ايمان، محبت در راه خدا و كينه در راه او و دوستى با دوستان خدا و ترك رابطه و بيزارى از دشمنان خداست.
به حقيقت و راستى، خير در وجود كسى است كه ارزشهاى الهى و انسانى براى او خوش آيند و امور پست و شيطانى مورد نفرت او باشد، چون آراسته به چنين حالى باشد به خوبىها و نيكوكاران روى مىآورد و از بدىها و بدكاران روى مىگرداند.
قـیامـت یقـه تـان را مـی گـیرم؛
مادر پیـــــری دارم
یک زن، سه بـچه قــد و نیـم قـد…
از دار دنـیا چیـزی نـدارم جـز یک پـیام:
قـیامـت یقـه تـان را مـی گـیرم
اگـر ولــــی فقـیـــــه را تـنهـا بگـذاریـد…!
(وصیت نامه شهید مجید محمودی)
انسان آماج تیر بلای حوادث زودگذر
مسئله هجوم بلاها ومشکلات و سختیها به انسان قطعی است. امیرالمؤمنین علیه السلام برای مشکلات و بلاها و حوادثی که دردنیا پیش میآید، اوصافی را در دعای کمیل بیان میکنند که برای اهل ایمان آرامش بخش است.
حضرت به پروردگار عرض میکند: «وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِى»، ناتوانی من برای تو مشخص است، چون تو انسان را قوی و توانمند نیافریده ای، «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً » بدن و جان انسان که در دریای تقدیرات آفرینش همیشه مغلوب و محکوم است، یعنی نمیتواند برسختیها وحوادث طبیعی پیروز شود.
درکهنسالی که دردهای پیری، پوکیاستخوان، متعادل نبودن دستگاه گوارش،کم شدن نور چشم، حاکم بر انسان می شود. دراین زمینه راه فراری هم ندارد.بالاخره ساختمان بدن فرو میریزد و علاجی هم از طریق طبیب و دارو و نسخه و غذا و دعا ندارد و انسان عاقبت درکام مرگ فرو می رود، این معنی محکوم بودن است. یعنی پیری حاکم است و انسان درتصرف حکومت پیری است و نمیتواند خود را آزاد کند. در برابر گرما بیطاقت است، واز وسایل خنککننده طلب شفاعت میکند، در برابر سرما بیطاقت است. گاهی در سرما خونش منجمد میشود و میمیرد، در مقابل حیوانات موذی و موجودات جنگل ناتوان است. انسان از زمانی که در رحم مادر است ضعیف است وتا وقتی که از دنیا میرود بدن او سست می شود.
حضرت می فرماید: خدایا ضعف من درمقابل بلاهای اندک دنیا و مذیقههای اقتصادی و بداخلاقی و حسادت مردم روشن است که من را در فشار قرار میدهد.
معصومه ندری