مدرسه علميه امام حسن مجتبي (ع) تهران

فقط دعا کنید پدرم شهید بشه

05 اردیبهشت 1394 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

دختر گفت:فقط دعا کنید پدرم شهید بشه.                                                    

خشکم زد،گفتم این چه دعاییه دخترم؟

گفت:آخه بابام موجیه.

گفتم:خب ان شاالله خوب میشه،چرا دعا کنم شهید بشه؟

گفت:آخه هروقت موج میگیردش و حال خودشو نمیفهمه شروع میکنه من و مادر و برادرم و کتک زدن.

اما مشکل ما این نیست،

گفتم:مشکل چیه دخترم؟

گفت:بعد از اینکه حالش خوب میشه و متوجه میشه چه کاری کرده،شروع میکنه دست و پاهای همومون رو

ماچ کردن و معذرت خواستن.

حاجی ما طاقت نداریم شرمندگی پدرمونو ببینیم،

حاجی دعا کنید پدرم شهید بشه…

 3 نظر

برای شادی روحشون صلوات

02 اردیبهشت 1394 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

 نظر دهید »

تکریم خانواده شهدا در سومین گلزار شهدای تهران

06 دی 1393 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

همزمان با هفته وقف مراسم تکریم از خانواده های شهدا در آستان مقدس امامزادگان پنج تن لویزان برگزار شد.همزمان با هفته وقف و به بهانه تجلیل از فداکاران عرصه ایثار و شهادت و کسانی که در راه اسلام و انقلاب خون خود را وقف کردند آیین غبار روبی مزار شهدا در سومین گلزار شهدای شهر تهران برگزار شد.

این آیین به همت اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران در آستان مقدس امامزادگان پنج تن(ع) واقع در منطقه لویزان شهر تهران میزبان خانواده ها و مادران معظم شهدا بود و مسئولین ضمن غبار روبی مزار شهدا هشت سال جنگ تحمیلی شاخه گلی به نشانه تکریم تقدیم می کردند.

گفتنی است گلزار شهدای امامزادگان پنج تن شهر تهران از نظر تعداد شهید پس از بهشت زهرا و گلزار شهدای امامزاده علی اکبر چیذر در رتبه سوم قرار دارد که بیش از 146 شهید در این آستان آرامیده اند.

ادامه »

 نظر دهید »

عاشفانه‌ای از همسر یک شهيد

29 آذر 1393 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست

باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!

وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو…
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست…!

بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی،کار آسانی که نیست…!


نوشته شده توسط:سمیه دودانگه


 1 نظر

سنگ قبر خواندنی یک شهید

10 آذر 1393 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

 

ای برادر به کجا می‌روی، کمی درنگ کن! آیا با کمی گریه و خواندن یک فاتحه بر مزار من و امثال من، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته‌ایم فراموش خواهی کرد یا نه!؟ اما مسئولیت ادامه دادن راه ماست. ما نظاره می‌کنیم که تو چه خواهی کرد!! والسلام_عبدالمعاصی رضا نادری

رضا نادری متولد دهمین روز از آبان ماه سال 1346 از شهرستان شاهرود. مسئول تیم شناسایی و اطلاعات تیپ قائم(عج). در روز میلاد امام رضا(ع) به دنیا آمده بود. برای همین اسمش رضا بود.

در ریاضی و محاسبات استاد بود. قهرمانی دومیدانی کشور را داشت. بیست و یک ساله بود. اما کارهای او کارشناسان جنگی را به حیرت وامی‌داشت.

در هر منطقه بهترین طرح‌ها را اجرا می‌کرد. در عملیاتی در منطقه کردستان به شناسایی منطقه رفت. بعد از آن دو روز در داخل چادر مشغول بود! به همراه مقدار زیادی کاغذ و مقوا و چسب!

روز بعد فرماندهان گردان‌ها را به داخل چادر دعوت کرد. چیزی که می‌دیدند باور کردنی نبود. ماکت کل منطقه عملیاتی را با مقوا و چسب به زیبایی ساخته بود!

هر سؤالی فرمانده گردان‌ها داشتند از روی ماکت جواب می‌داد! و یک نابغه جنگی بود. در شلمچه کاری کرده بود که آتش دشمن روی نیروهای ما نباشد. سنگرهایی طراحی کرد که هم از دید دشمن محفوظ باشد هم دیده‌بان بتواند بدون مشکل کارش را انجام دهد.

رضا یک خطاط بود. تابلوهای شهدا را می‌نوشت. یک نویسنده بود یک استاد ادبیات! زیباترین متن ادبی را چند روز قبل از شهادت برای عید قربان نوشته بود. روزی که رضا در همان روز قربانی خدا شد. عملیات مرصاد در پنجم مرداد ماه سال 1367 او را در سن 21 سالگی آسمانی کرد. مزار پاک و مطهرش در شاهرود قرار دارد.

 5 نظر

ناگفته‌های صیاد شیرازی از جنگ/ شبی که احمد متوسلیان دادوبیداد می‌کرد...

08 آذر 1393 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)


متوسلیان داد و بیداد می کرد…….

اگر اشتباه نکرده باشم، از سپاه تیپ 27 حضرت رسول(ص) بود و تیپ 14 امام حسین(ع) و تیپ 8 نجف و احتمالاً تیپ فجر (احتمالاً، یعنی یک تیپ دیگر هم بود.) و از ارتش تیپ 1 لشکر 21 حمزه، به فرماندهی سرتیپ شاهین‌راد، و تیپ 3 از لشکر 77 خراسان. این‌ها با هم سه محور را تشکیل دادند؛ محور غربی، یعنی سمت راست، را حضرت رسول(ص) با تیپ 1 از لشکر 21، محور وسطی را تیپ 3 لشکر 77 و یک تیپ از سپاه (احتمالاً همان فجر است)، محور سمت چپ، که به خونین‌شهر وصل می‌شد، تیپ 8 نجف. البته محور سمت راست و چپ اصلی بودند. محور وسط فقط یک مقدار تعرض می‌کرد. سمت راست و سمت چپ با دشمن تماس داشتند. ولی وسطی فقط از جلو با دشمن تماس داشت و به آب می‌خورد.

قرار شد با هم تک کنند و این کار را انجام دهند. شب، عملیات شروع شد. از همان اول شب، محور سمت راست به سرعت برید و رفت جلو. شکاف را ایجاد کرد و رفت جلو ولی آن قدر جلو رفت که دادش درآمد. می‌گفت: «هنوز سمت چپ من آزاد است. من دارم، هم از راست می‌خورم و هم از سمت چپ.»

برادر احمد متوسلیان داد و بیداد می‌کرد. دو محور دیگر جلو نمی‌رفتند. ما داشتیم ناامید می‌شدیم. تا صبح هر چه راهنمایی و هدایت شدند، پیش نرفتند. حدود نماز صبح بود. یادم هست که بچه‌ها همه از حال رفته بودند و از خستگی افتاده بودند. تعداد قلیلی توی اتاق جنگ بودیم. نماز را خواندم. چشم‌‌هایم باز نمی‌شدند. می‌خواستم بخوابم. ولی دلم نمی‌آمد از کنار بی‌سیم کنار بروم. در همان اتاق جنگ، زیر نورافکن، ملحفه‌ای پهن کردم. دراز کشیدم تا کمی آرامش پیدا کنم.

بلافاصله خواب سید عالی‌قدری را دیدم که با عمامه مشکی آمد داخل قرارگاه ما. صورتش را گرفته بود. چهره‌اش گرفته و غمناک بود. آمد و نگاهی به همه‌مان کرد. همه به احترام بلند شدیم. ایشان، مثل اینکه کارش را انجام داده باشد و کار دیگری نداشته باشد، برای من هم طبیعی بود، گفت: «می‌‌خواهم بروم. کسی نیست مرا راهنمایی کند.» بلافاصله دویدم جلو و گفتم: «من آمادگی دارم.» رفتم ایشان را راهنمایی کردم تا از قرارگاه بیرون بروند. از آنجا هم خارج شدیم.

یک‌دفعه این طور به نظرم آمد که حیف است این سید عالی‌قدر راه برود، بهتر است که ایشان را بغل کنم و روی دست خودم بگیرم. همان کار را کردم و ایشان را روی دست گرفتم تا راه نرود. همان طوری که روی دست‌های من بودند، با حالت تبسم، به من نگاه کردند. اظهار محبت کردند. این اظهار محبت، خیلی من را متأثر کرد و به گریه افتادم. گریه‌ام آن قدر شدت داشت که از خواب پریدم.

بیست دقیقه از زمانی که خوابیده بودم، گذشته بود ولی انگار اصلاً خوابم نمی‌آمد. حالت خاصی را احساس کردم. همان موقع، توی بی‌سیم داشتند تکبیر می‌گفتند. دو محور که گیر کرده بود، باز شده بود و رسیده بودند به اروند. یعنی سه محور با هم رسیده بودند به اروند. تمام مشکلات ما در پیشروی حل شده بود.

خدا ان‌شاء‌الله با بزرگان بهشت محشورشان کند. برادر خرازی با کد و رمز اطلاع داد وضعیت ما خوب است و گفت: «توانسته‌ایم حدود هفتصد نفر از نیروها را متمرکز کنیم. اگر اجازه بدهید، از اینجایی که دشمن خط محکمی ندارد، بزنم به خط دشمن، توی خونین‌شهر.»

 1 نظر

در کلام شهیدان

04 آذر 1393 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود.

شهید معلم مهدی رجب بیگی؛ متولد سال 1336

 3 نظر

شهداء شرمنده ایم....

04 آذر 1393 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم ، بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم!نکند عکس آنها را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم.

 2 نظر

رییس بسیج هنرمندان کشور: یاد شهدا باید در همه عرصه ها ساری وجاری شود

29 آبان 1393 توسط مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)

رییس بسیج هنرمندان کشور گفت: یاد شهدا تاسی از مرام رفتاری، فکری و اعتقادی آنان است که باید در همه عرصه های زندگی ساری و جاری شود.

‘حسین قنادیان’ چهارشنبه شب در آیین اختتامیه کنگره شهدای عکاس کشور، با بیان اینکه یاد شهدا فقط به تابلوی کوچه ها و خیابان نیست، بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای والامقام تاکید کرد. وی اظهار کرد: برای تدوام حرکت شهدا باید در مسیر آنان گام برداریم و امیدواریم با برگزاری کنگره شهدای هنرمند کشور و نخستین اجلاسیه شهدای هنرمند عکاس، ادای دین به شهدا کرده باشیم.

این مسوول خاطرنشان کرد: جبهه های حق و دوران دفاع مقدس، سن، صنف، جنسیت و طبقه اجتماعی نمی شناخت بلکه آن را انجام وظیفه و ادای تکلیف می دانستند، هنرمندان هم مانند دیگران در این مسیر انجام وظیفه کردند. وی خطاب به پدر و مادران شهدا گفت: فرزندان شما در حوزه هنر عکاسی، علاوه بر ایفای نقش خود به عنوان یک رزمنده، در جبهه ها یک اقدام زینبی انجام دادند و با ثبت خاطرات و رشادت های رزمندگان در نبرد با دشمن آنها را در معرض دید و نگاه نسل حاضر و بشریت قرار دادند. قنادیان اضافه کرد: امروز جبهه ما جنگ نرم است و سفره ای که استکبار با تمام وجود آن را گسترانده، هنرمندان بهترین سربازان و مقدس ترین کسانی هستند که با ابزار هنر در مقابله با آنها می توانند نقش آفرینی کنند. سید ‘محمد حسینی’ افزود: امروزه هالیوود انواع فیلمهای را می سازد تا ایران هراسی و اسلام هراسی را ترویج دهد عده ای هم در داخل دانسته یا ندانسته با آنها همراهی می کنند. وی اظهار کرد: آنها برای تضعیف اعتقادات و باورها، مسخره کردن آیین های مذهبی ما تلاش و کوشش می کنند. حسینی، با بیان اینکه هنر یک موهبت الهی است و باید از آن بدرستی استفاده شود، خاطرنشان کرد: بهای وجود شریف انسان چیزی کمتر از بهشت نیست و بهای هنر متعهد بر فطرت متعالی نیز همین است.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4

آرشیوها

  • دی 1397 (1)
  • آذر 1397 (1)
  • تیر 1397 (9)
  • اردیبهشت 1397 (4)
  • آذر 1396 (18)
  • خرداد 1396 (4)
  • اردیبهشت 1396 (4)
  • دی 1395 (1)
  • آذر 1395 (9)
  • آبان 1395 (11)
  • مهر 1395 (1)
  • شهریور 1395 (4)
  • بیشتر...

ارتباط با مدیر وبلاگ

با عرض سلام و ادب و احترام

مدیر حوزه علمیه : سرکار خانم طاهره لطیفی

ارتباط با حوزه : 02166321182

نام وبلاگ نویس : نرگس نعمتی

مسیر ارتباطی : emamhasan28@yahoo.com

صلوات شمار

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

حدیث روز

حديث تصادفي

  • كليه حقوق این سایت محفوظ و متعلق است مدسه علمیه امام حسن مجتبی(ع).استفاده از مطالب با ذكر منبع و درج لینک بلامانع است.
  • تماس